آقا سلام
امروز دلم هواتون رو کرده . می خواستم باهاتون حرف بزنم. می دونم که احتیاج به نوشتن نیست ولی اینجوری به دل خودم بیشتر میشینه.
دوست دارم داد بزنم . دوست دارم همه بدونن دوستت دارم ولی چه فایده من بی جنبه، زودی گرفتار ریا می شم. لعنت به من که حتی اختیار دل خودم رو هم ندارم.
آقا جون یه جمعه دیگه مونده. می گن تو یکی از جمعه های ماه رمضون میای. آقا دعا کن همین جمعه باشه. بالاخره دل تو پاکتر از منه، شاید خدا دعای تو رو قبول کرد. می دونم ارزش ندارم خودت رو برام خسته کنی ولی خوب مطئن هم هستم که بزرگواری تو خیلی بیشتر از این حرفاست. خودت و کرمت! اگه خواستی آسمونیم کن. باشه!
آقا جون حواست به رهبرم هم باشه. نکنه یه وقت دلش بگیره! تو رو خدا هواشو داشته باش.
آقا قربونت برم دلم واسه خودم تنگ شده. من کوچولو، همون که پاک و بی گناه توی قنداق سفید آروم خوابیده بود. همون که با آسمون فاصله ای نداشت. همون که یه روزی فکر می کرد تا شهادتش خیلی نمونده. همون که اول هر کارش یه یا زهرا می گفت. همون که... همون که... ه ه ه ه ..
من رو به خودم برگردون...